محل تبلیغات شما

فکر نمیکردم به این زودی ها بمیرم . پدربزرگم نود سال عمر کرده بود و دوروبرم هم پر بوداز آدمهای پرچروکی که یا پاهایشان درد می کرد یا فشارشان بالا بود و همینطورکلسترول و قندشان . حالا وسط اینهمه آدم واجد شرایط مهاجرت به آن دنیا چرا جنابعزرائیل مرا انتخاب کرده بود ، خودم هم نمی توانم توضیحی برایش پیدا کنم . امادرهرصورت ظاهرا تصمیم از قبل گرفته شده بود . شاید مهمترین دلیلش این بود که منوابستگی زیادی در این دنیا نداشتم . دلم هم نمی خواست آنقدر پیر شوم که دودستیبچسبم به دلتگیها و خاطرات و قرصهای رنگ و وارنگ و پادرد و کلسترول .

تو هم کهرفته بودی . کار زیادی نداشتم . چند لحظه به لبخند زیبایت خیره شدم و بعد برایهمیشه خیره به لبهایت ، نفس کشیدن و بوسیدن را فراموش کردم .

بهمن 94

خاطره ها نمی میرند ...

بگذار دنیا هزارسال بخوابد

همیشه به تو مشکوکم

هم ,نمی ,، ,خیره ,کرده ,کلسترول ,بود و ,هم نمی ,کرده بود ,و قرصهای ,خاطرات و

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

nessserole Elizabeth's info آلبوم محمد حسن اسایش-درمیهن بلاگ پایگاه اطلاع رسانی لاشارwww.lasharnews.ir Mary's collection ثبت شرکت - ثبت برند- مشاوره ثبت شرکت franamemwe Tammy's life esoliftroub طعم گس سیگار